کانون سردفتران و دفتریاران
پیش درآمد/عاشورائیه
پیش درآمد/عاشورائیه
زمان میگذرد و روزگار همچون رودخانهای در جریان است. اما این رودخانه خروشان و متلاطم همین که از فراز و نشیبهای زمانه میگذرد، آرام میشود و به تاریخ میپیوندد. و چون به تاریخ پیوست صاف و زلال میشود؛ حقیقت، خود را نمایان میسازد.
یقیناً تاریخ دروغ نمیگوید. بشر هم، همیشه، از بازخوانی تاریخ سود برده است و شاید آدمی از تفسیر و تجزیه و تحلیل روزهای مهم و تاریخی، بیشترین منفعت و بهره را کسب کرده باشد. قطعاً حقیقت تاریخ، در خود تاریخ، نهفته است و راستی و درستی تاریخ را باید از وقایعی که برگ برگ تاریخ، آن را ورق میزند، فهمید.
فهمِ کل تاریخ سخت نیست. روزی فراخواهد رسید و بشریت به کمال درک خواهد کرد که اگر دو روز را دریابد، تاریخ را به تمامی معنا کرده است و فلسفه وجودی هستی را دریافته است. و آن دو روز نیست مگر روز غدیرخم و روز عاشورا.
این، هر دو روز، روز واقعه است. روز اکمال دین و اتمام نعمت. واقعهای که در سال حَجڑالوداع، پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) در گودی خم از آن سخن گفت و همه را فراخواند تا حاضران به غایبان و آیندگان بگویند معارفه دین کامل خدا یعنی «اسلام» بود، این همان واقعهای است که فرزند بزرگوارش حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) حجابراهیمی را نیمه، رها کرد تا در گودال کربلا، اگرچه با شهادت، شهادت دهد که معبودی جز خدای یگانه نیست و محمد (ص) رسول خداست و علی (ع) ولی خدا تا اسلام را زنده نگهدارد. مگر نه اینکه فرمود؛ اگر دین جدم رسول خدا (ص) جز با کشته شدن من زنده نمیماند، پس ای شمشیرها مرا فراگیرید. آری! روز عاشورا، غدیر دوم است؛
آغاز سرفرازی گودال کربلا در ژرفنا و گودی روز غدیر بود[1]
خوشا آنانکه دریافتهاند؛ ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود. [2] آری! این، هر دو روز فقط میخواهد بگوید؛ اسلام را دریابیم.
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا مابقیت و بقی اللیل و النهار و لاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اصحاب الحسین و علی اولاد الحسین.
از گلوی غمگن فرات[3]
میگریم از غمی که فزونتر زعالم است
|
گر نعره برکشم زگلوی فلک، کم است
|
پندارم آنکه پشت فلک نیز خم شود
|
زین غم که پشت عاطفه زان تا ابد خم است
|
یک نیزه از فراز حقیقت، فراتر است
|
آن سر که در تلاوت آیاتِ محکم است
|
جز اشک، زنگ غفلتم از دل، که میبرد؟
|
اکنون که رنگ حیرت آیینه، درهم است
|
باری، دلی که خیمه به دشت وفا زند
|
آیینه تمام نمای محرم است
|
این شوق روشنم به رهایی که در دل است
|
آغاز آفتاب و سرانجام شبنم است
|
ما مردگان زنده کجا، کربلا کجا!
|
بیتشنگی چه سود گرآبی فراهم است
|
آه ای فرات! کاش تو هم میگریستی
آسوده، بیخروش روان بهر کیستی؟
ماهنامه «کانون» ایام سوگواری محرم و صفر و شهادت خوبان دو عالم را به پیروان ایشان تسلیت میگوید
ما و سالار شهیدان[4]
گویی ز خُمّ مِهر تو، لبتر نکردهایم
|
این باده را نخورده و باور نکردهایم
|
مردافکن است باده مهر تو، لیک ما
|
زین باده هیچگاه به ساغر نکردهایم
|
جز مُهر و گِل که بر سر و بر جبهه سودهایم
|
خاکی دگر زکوی تو بر سر نکردهایم
|
در عشق، از صُوَر به معانی نرفتهایم
|
در مِهر، کار میثم و قنبر نکردهایم
|
خود را فریفتیم بدین دلخوشی که ما
|
بیحرمتی به پور پیمبر نکردهایم
|
رگهای ما زخون تو خالی است، وین شگفت
|
یک سطر ما زخون تو از بر نکردهایم
|
یک عمر همچو ابر به سوگت گریستیم
|
یک لحظه با حماسه تو سر نکردهایم
|
کـار حماســه تــو گُـل آفـرینـش است
تا رستخیز، خون تو سرمشق بینش است
ما و سالار شهیدان (ع) [5]
شرمندهایم، لیک به لطفت امیدوار
|
چون خار ماندهایم به ساق گل ای بهار
|
تنها نه هیچمان ثمری نیست بهر دوست
|
دست تهی به سوی تو داریم چون چنار
|
ما چون زمین تشنه، تو ابر کرامتی
|
بر تشنگان ز ابر کرامت نَمی ببار
|
چون جویبار، ذکر تو بر لب، روان شدیم
|
جز سوی تو کجا رود ای بحر، جویبار
|
ای آفتاب، پرتوی از مِهر برفروز
|
کز دودمان سایه بوَد روز و روزگار
|
تنها شهید، طعم تو با جان چشیده است
|
ای باده الهی خوشخوارِ خوشگوار
|
ما دُردنوش خاکنشین رهتوئیم
|
یک جرعه کن به خاکنشینان خود، نثار
|
آیینههای دل زگُنه پرغبار شد
|
شاید ز سوک تو بتوان شست این غبار
|
دست توسلی که به سوی تو آوریم
|
از دامن بلند خود ای دوست برمدار
|
لایق نئیم، لیک از این در کجا رویم؟
بهتر همان که باز سوی کربلا رویم
بار خدایا! ما را از نمازگزارانی قرار ده که با تو مناجات میکنند و تو با آنان نجوا میکنی، با تو به سخن مینشینند و تو با آنان در ژرفای خردهاشان سخن میگویی تا بلکه از ناحیه چشمها، گوشها و دلهایمان از نور «بیداری و هشیاری» روشنایی بگیریم.[6]
منزهی تو، ای کسی که نزد هر جاهل، شناخته شدهای (معروفٌ عند کل جاهل)[7] بلکه هر موجودی به وسیله تو شناخته شد (تعرّفت لکل شیءٍ)[8] ما را به حق خودت عارف گردان و به سوی خویش مشتاق فرما و از روآوری به غیر خودت بیمیل کن، به حق همه پیامبران و مقربان درگاهت، به ویژه حضرت محمد مصطفی (ص) و آل اطهار او علیهم السلام.[9]
[1] . ر.ک.: موسوی گرمارودی، سیدعلی، ترکیببند عاشورایی در 14 بند، بند دهم، زمستان 1386، محرّم 1429 ه.ق. (روزنامه اطلاعات، شماره 24643، ضمیمه اطلاعات، 28 آذرماه 1388).
[2] . ر.ک.: قزوه، علیرضا، در اشراق ماه (برگزیده شعر معاصر عاشورایی)، به اهتمام مهدی خطیبی، ص. 48 (همان).
[3] . موسوی گرمارودی، همان، بند اول.
[4] . همان، بند سیزدهم.
[5] . همان، بند چهاردهم.
[6] . برگرفته از نهجالبلاغه، خطبڑ 222.
[7] . اصول کافی، ج.اول، ص. 91.
[8] . دعای عرفه، حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع).
[9] . جوادی آملی، عبدا...، رازهای نماز، چ.14، مرکز نشر اسراء، پاییز 1388، صص. 184 و 185.
تاریخ آخرین بروز رسانی : ش, 1388/11/10 - 09:56
نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ می باشد
پیاده سازی توسط رایورز
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ می باشد
پیاده سازی توسط رایورز
آدرس : تهران - خیابان مطهری - مقابل سنایی - پلاک
273
پست الکترونیک : [email protected]
تلفن : 88705190 88705318
پست الکترونیک : [email protected]
تلفن : 88705190 88705318